کنکاشی که در تسخیر ممالک گیلان و جرجان و مازندران و آذربایجان و شروان و فارس و عراق کردم این بود که در ایامی که عرایض اهل عراق از تعدی آلِ‌مظفر و ملوک‌الطوایف به من رسید اراده‌ی یساق عراق کردم
و در این حال به خاطرم رسید که ملوک آن ممالک اگر به یک اتفاق در مقابل من درآیند جنگ را آماده باید بود و اُمرای من همچنین کنکاش گفتند که به استعداد جنگ باید رفت و من با خود چنین کنکاش دیدم که یک یک از ایشان را به خود رام گردانم و هرکس رام نشود وی‌را به سزا رسانم
اول کسی که به من پناه آورد امیرعلی حاکم مازندران بود که به من پیشکش فرستاد و در مکتوبی که نوشته بود قید کرده بود که ما جمعی که از آلِ‌علی‌ایم قناعت به این سرزمین کرده‌ایم أن تأخذوا قدرتکم أقوى و أن تعقلوا أقرب للتقوى یعنی اگر بگیرید قدرت شما قوی‌تر است و اگر عفو کنید نزدیک به پرهیزکاری است
من رجوع حاکم مازندران را شگون گرفتم و متوجه مملکت گیلان و جُرجان شدم و چون حکام آنجا به من رجوع نیآوردند افواج قاهره بر سر ایشان تعیین نمودم و خود به عراق لشکر کشیدم
و اصفهان را مسخر ساختم و بر اهل اصفهان اعتماد کرده قلعه را به دست ایشان سپردم و ایشان یاغی شده داروغه را که بر ایشان تعیین کرده بودم با سه هزارکس از سپاه به قتل آوردند من هم حکم به قتل عام اهالی اصفهان کردم
.
تزوکات تیموری ( ابوطالب حسینی تربتی )

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها