. رسیدند ؛ به آن آخرین کوچه با دیوارهای گِلی صورتی رنگ که به نظر می‌رسید به طریقی مغشوش غروب خورشید را منعکس می‌کند . هویت مرده معلوم شده بود . او دانیل سیمون آزه‌ودو بود ، مردی با مختصر شهرتی در حومه‌ی شمالی و باستانی شهر ، که از یک گاریچی به گردن کلفتی ی بدل شده ، و بعدها به یک و حتی یک خبرچین تنزل مقام یافته بود . (به نظر آنان شیوه‌ی بدیع مرگ او ، درخورِ او بود : نماینده‌ی آخرین نسل از حرامیانی بود که می‌دانستند چگونه قدّاره بکشند ، اما با هفت‌تیر آشنا نبودند) کلماتی که با گچ نوشته شده بود چنین بود :
حرف دوم نام بر زبان آمده است
مرگ و پرگار ( خورخه لوئیس بورخس )

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها