مهمان با لحنی محبت‌آمیز پرسید : "مگر حاکم از اورشلیم خوششان نمی‌آید ؟"
حاکم خنده‌ای کرد و با تعجب گفت : "ای خدایان مهربان ! ناراحت‌ترین جای دنیا است . مسأله فقط آب و هوای اینجا نیست ؛ هر بار که به اینجا می‌آیم بیمار می‌شوم ؛ این تازه نیمی از گرفتاری‌های من است . اما امان از دست اعیاد و جادوگران و ساحران و شعبده‌بازان و گروه‌های متعدد زُوّار . همه متعصب‌اند . همه‌شان همینطورند . و این منجی‌ای که انتظارش را می‌کشند و منتظرند همین امسال ظهور کند ، چقدر دردسر ایجاد کرده ؟ هر لحظه امکان خونریزی بی‌دلیل وجود دارد . نصف وقت من صرف این می‌شود که سپاهیان را جابجا کنم و شکایات و تکذیب‌نامه‌هایی را بخوانم که حداقل نیمی از آنها علیه خود من نوشته شده است . قبول دارید که این کارها خسته‌کننده است . اگر خدمت‌گذار امپراطور نبودم ، آنوقت می‌دانستم چه کنم ."
مرشد و مارگاریتا ( میخائیل بولگاکف )

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها