پس اکنون موج موج گویه‌های به شک آمیخته ، گویه‌های به شکِ شکست آمیخته‌ی مردم ، گفت و گوی راوی نیروی فزون از باوری که بر گُل‌محمد سردار بسیج شده بود ، بیشترین بخش پیکار را به‌سود حریف می‌رفت تا پیش ببرد . چراکه با برآشوبیدن هیاهوی مردم و دم‌افزون ساختن وهم شکست در گمان ایشان ، نخست مردم را مغلوب خود می‌ساختند و با مرعوب و مغلوب ساختن مردم ، اندیشه و سپس بازوی ایشان را به‌کار می‌گرفتند . که معرفت به معرفت توده‌های مردم در این معنا ، نخستین درسی بود که بر مردم از مردم آموخته بودند و این پیشینه‌ای بس کهن داشت که خود بار از یکه‌گویی برگرفته بود . پس آموخته بودند که دستمایه‌ی چیرگی بر خلایق ، خود خلایقند و حدود چیرگی بر ایشان بسته بدان است که تا چه پایه بتوان بر ذهن‌شان چیره شد . هم دانسته شده بود که آنچه و چیزی می‌تواند بر ذهن توده‌های انبوه چیرگی بیابد که در هر شکل و قواره‌اش بتواند تجلّیِ وجهی از قدرت باشد .
قدرت ؛ و مگر نه این بود که گُل‌محمد سردار به‌مثابه یک قدرت در ذهن و خیال مردم جا افتاده بود ؟ چرا و جز این نبود . پس هنگامی می‌توان آن نام و آن معنا را از میدان خیال مردم روفت که قدرتی قادرتر را بتوان بر جای آن نشانید . اما تسخیر و تصرف این دژ نیز جز با قدرت و تزویر میسر نتواند بود . پس نخست قلمرو پندار مردمان را می‌بایست درنوردید با هر وسیله و امکان . از پخش موج موج دروغ گرفته تا بارش تازیانه و دشنام ؛ قانون ننگ‌بار خصومت . کار سترگ بر عهده‌ی خود مردم ، بر باور و گرایش مردم . بازی ، میدانِ بازی و هم بازیگران خود مردمانند تا در این میان باور خود را به نیرویی از سنخ خود در خود باژگونه کنند و از آن‌پس سُکّان گرایش خود را با دستان نوین خود بدان سوی برند که از برای‌شان پرداخته و آماده شده است . و در این‌کار شیوع هولناک‌ترین دروغ‌ها مجاز شمرده شده است ؛ دروغ در خوار و خردینه شمردن دشمن ، در بدنام کردن و نهایت را در نفی و نیست کردن دشمن .
کلیدر ( محمود دولت‌آبادی )

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها